شعر های اکبر درویش

دو گوش برای شنیدن!!

دو گوش برای شنیدن !!   دو گوش برای شنیدن چه کمیاب نایانی وقتی همه غرق گفتن هستند و شنیدن…

4 سال ago

همراه نبودیم !

همراه نبودیم !     ما ، همدردها ، همراه نبودیم که دچار مصیبت شدیم ! اکبر درویش   اگر…

4 سال ago

تحریف شده است !

  تحریف شده است   تحریف شده است نه دیروز نه امروز که همیشه تاریخ را می گویم و ما…

4 سال ago

قرصی پیر

قرصی پیر قرصی پیر ، از کوچه گذشت تا ، به خیابان رسید نگاهی به اطراف انداخت نگاهش به خیابان…

4 سال ago

نقاب های ما

نقاب های ما   ..... تا نقاب های مان دنیای ما را ، فرا گرفت !   اکبر درویش .…

4 سال ago

چه رنج غریبانه ای!؟

چه رنج غریبانه ای!؟   در میان زندگی ما مرده ایم چه رنج غریبانه ای!؟   اکبر درویش   به…

4 سال ago

قسمت هایی از کتاب : شعرواره ای برای روشنک

قسمت هایی از کتاب : شعرواره ای برای روشنک   روشنک روشنک تاریک است خورشید اسیر ابرهاست اما روشنی می…

4 سال ago

به باغ می اندیشم !!

به باغ می اندیشم !! در باغ نیستم نه درختی نه گلی نه حتی سبزه ای هر چقدر هم که…

4 سال ago

گم شد !!

گم شد !!   گم شد ترانه های عاشقانه ام وقتی صدای شلیک مسلسل ها در فضا پیچید !  …

4 سال ago

زیارت دریا

زیارت دریا   قطره ای هستم جاری در نهر اما می روم تا دریا را زیارت کنم !   اکبر…

4 سال ago