شعر های اکبر درویش

انسانی که نقش مترسک را بازی می کند

انسانی که نقش مترسک را بازی می کند   به هم ریخته خسته از هم پاشیده تکیده این جغرافیای روحم…

5 سال ago

برهنه شو !

برهنه شو !   برهنه شو در آغوش من این بستر شعرهای ناگفته این خانه ی سکوت های ممتد این…

5 سال ago

آی آدم ها

آی آدم ها   کشتی سوراخ شده پاروهای شکسته بادبان های افتاده در میان گرداب ...   آی آدم ها…

5 سال ago

می رقصید !!

می رقصید !!   می رقصید یکسره می رقصید صبح تا شب می رقصید شب تا صبح می رقصید هفته…

5 سال ago

خودم را هجی می کنم !

  خودم را هجی می کنم !   خ دال الف هجی کردم زیر لب خدا را اما هیچ چیز…

5 سال ago

ای نغمه ی آزادی

ای نغمه ی آزادی   در آغوش تو آرام خواهم خوابید و سر می کشم جام شوکران را ای نغمه…

5 سال ago

عشق اگر عشق باشد

عشق اگر عشق باشد عشق اگر عشق باشد کوتاه گویی از اکبر درویش عشق اگر عشق باشد مرگ را به…

5 سال ago

با من برقص ای آزادی

با من برقص ای آزادی   دستانت را به من بده با من برقص برقص برقص ای آزادی ای قبله…

5 سال ago

اما ما هم را یافتیم

اما ما هم را یافتیم   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   من حتی…

5 سال ago

خدا کجاست ؟

خدا کجاست ؟   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   پرسید : خدا کجاست…

5 سال ago