چه جبر ناباورانه ای !! ساکن جهانی شدیم که در و دیوارهایش را به میل ما زنگ نزده بودند…
اکنون میان دو هیچ اکنون میان دو هیچ خسته مایوس تن به ذلتی داده ام که اسمش را زندگی…
خواب دیدم !! خواب بودم خواب دیدم توهم های مترسک هایی را که به فکر اشغال جهان بودند خواب…
که ما هر روز مصلوب می شویم !! عیسای ناصری ، به کدامین جرم تو را به صلیب کشیدند…
شعله ور شیم شعله ور شیم تا بسوزانیم این زمستانی را ، که انگار خیال تمام شدن ندارد !…
در هجوم طاعون استمنای مغزهای زنگ زده در هجوم طاعون و فصل های همه مطرود ... درختان ایستاده…
نقش زنده ها را بازی می کنیم ! مرده ایم اما چه زیبا ، نقش زنده ها را بازی…