اطلاعات تماس

به فکر من نباش !

سوگلی من تو چرا اخماتو تو هم کرده ای

گره خورده پیشونی ات این همه ماتم زده ای

برای من گریه نکن برای این اسیر شب

این سایه ی خمیده پشت این بسته ی همیشه لب

بذار که من سکوت کنم نخواه که حرفی بزنم

منی که تو سلول خود هر لحظه دارم می شکنم

سوگلی من ای عزیز راه من از تو هم جداست

شکستن منو نبین شکستنی که بی صداست

باید که تو ولی بری بری به رویات برسی

منتظر من تو نمون بسه دیگه دلواپسی

اسیر این قفس منم قفس سرد و آهنی

به پشت سر نگاه نکن اگر هنوز فکر منی

سوگلی من تو که خوب قصه ی من را می دونی

رنج و عذاب هستی مو از چشمای من می خونی

می دونی من قربونی ام تو این جهنم جنون

زخمی دست روزگار افتاده در دریای خون

ولی باید که تو بری بری به رویات برسی

منتظر من تو نباش بسه دیگه دلواپسی

اکبر درویش . بهار سال ۱۴۰۰

به فکر من نباش
به فکر من نباش ! یا سوگلی یک ترانه ی عاشقانه ی اجتماعی می باشد که تقدیم دوستان عزیز می گردد
 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *