اطلاعات تماس
مرغ سحر ناله سر کن
شعر

مرغ سحر ناله سر کن

مرغ سحر ناله سر کن   مرغ سحر ، با صدای بلند تا صبح ناله کرد اما ناله ی او را ، کسی نشنید آن

من فرزند ایرانم !
شعر

من فرزند ایرانم !

  من فرزند ایرانم !   من فرزند ایرانم این سرای امید که افسوس گرد ناامیدی را کنون بر خاک آن پاشیده اند سربلند خواهی

و صدایی که در بند ماند جاودانه شد
شعر

و صدایی که در بند ماند جاودانه شد !

و صدایی که در بند ماند جاودانه شد !   سبز بود شاداب چون درختی تنومند در سرزمین عشق ! صدایش ، سرود دهان های

به انتظار کدام معجزه ؟
شعر

به انتظار کدام معجزه ؟

به انتظار کدام معجزه ؟   روزهای سکون یاس نا امیدی و امید های کوچکی ، که گاهی می لرزاند دل ها را چون شقایق

پیام آور شده ام
شعر

پیام آور شده ام

پیام آور شده ام   کتاب من ، عشق سوره اش ، دوست داشتن آیه اش ، مهربانی … باورم کنید پیام آور شده ام

خوشبخت
شعر طنز کوتاه گویی

خوشبخت ؟

  خوشبخت ؟   خوشبخت ، نام کوچه ای بن بست است در خیابانی یک طرفه در منطقه 13 اما تا پیروزی ، چه بسیار

و نگفتیم
شعر کوتاه گویی

و نگفتیم

و نگفتیم   سکوت کردیم و نگفتیم گفتنی ها را تا ویروس خفقان ، بیماری همه گیر شد ماسک شد دهان مان را لال مونی

تا مرگ این شب سیاه
شعر کوتاه گویی

تا مرگ این شب سیاه

  تا مرگ این شب سیاه   برخیزیم دست در دست هم بگذاریم و برقصیم برقصیم برقصیم تا مرگ این شب سیاه تا لحظه ی

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم
شعر کوتاه گویی

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم   رسیدن رودها ، به دریا … خواب خوشی که سال هاست نمی بینم !   اکبر درویش

شعر من تاریخ می شود
شعر کوتاه گویی

شعر من تاریخ می شود

شعر من تاریخ می شود   شعر من ، تاریخ می شود تا ثبت کند مرگ شقایق هایی را که در هجوم باد پرپر شدند