اطلاعات تماس
سرم !!
شعر

سرم !!

سرم !! سرم ، مانند دریا در یک قوطی در بسته درانتظار انفجار انفجار انفجار … سرم ، مانند خورشید در میان استکانی در انتظار

واژه های ناتمام !!
شعر کوتاه گویی

واژه های ناتمام !!

  واژه های ناتمام !!   تجربه می کنند مرگ را در کف خیابان واژه های ناتمام !!   اکبر درویش . تیر ماه سال

شورش می کنند
شعر کوتاه گویی

شورش می کنند

  شورش می کنند   شورش می کنند در من کلمات می خواهند فریادشان کنم !   اکبر درویش . تیر ماه سال 1399  

جهان همصدای ما خواهد شد
شعر کوتاه گویی

جهان همصدای ما خواهد شد

  جهان همصدای ما خواهد شد   نجواهای مرا ، هم صدا شو جهان ، هم صدای ما خواهد شد !   اکبر درویش .

زن کشی
شعر

زن کشی !

زن کشی ! مرد ، با یاری زن به اوج می رسد اما ، زن ، به دست مرد به خون می نشیند ! زن

دیوار ها ...
شعر کوتاه گویی

دیوارها

  دیوارها   دیوارها … دیوارها … دیوارها … اما هیچ پیدا نیست نشانی از راه !!   اکبر درویش . تیر ماه سال 1399

انجیل به روایت من !
شعر

انجیل به روایت من !

انجیل به روایت من ! جمع شده بودند تا موعظه کند آن ها را … سر به زیر انداخته بود ، عیسی پرسید : از

روزهای شوم دلتنگی ست !
شعر کوتاه گویی

روزهای شوم دلتنگی ست !

  روزهای شوم دلتنگی ست !   بود ها را ، بگذر هست ها را بنگر روزهای شوم دلتنگی ست !   اکبر درویش .

به روزهای جهان مشکوکم !!
شعر کوتاه گویی

به روزهای جهان مشکوکم !!

  به روزهای جهان مشکوکم !!   آن که گفت : آری و آن که گفت : نه هر دو ، بر باد رفتند سال

دوست می دارم بچه ها را ...
شعر

دوست می دارم بچه ها را …

دوست می دارم بچه ها را … دوست می دارم بچه ها را چه دختر چه پسر دوست می دارم بچه‌ها را چه سیاه چه