اطلاعات تماس
زیبا شده است روزگار من
شعر

زیبا شده است روزگار من

زیبا شده است روزگار من زیبا شده است روزگار من زیبا آغوشم ، بوی تو را گرفته است و دستانم لحظه لحظه احساس می کند

پیدا نیست
شعر

پیدا نیست

پیدا نیست روزنه ، در دور دور دور هیچ پیدا نیست خواب ، در گور گور گور رویاها مردند تشییع کنیم این جنازه ی روی

اعتراف کنیم
شعر

اعتراف کنیم

اعتراف کنیم زنده بگور نکرد دختر را صبر کرد صبر کرد تا بزرگ شود تا عشق را بشناسد آن گاه ، او را قربانی کرد

ببخشایید بر ما !
شعر

ببخشایید بر ما !

ببخشایید بر ما ! بگذریم ما سال ها گذشته ایم اما چگونه می توان باور کرد در جا زده ایم در جا زدن ؟ نه

کفاره
شعر

کفاره

کفاره کفاره ی روزه هایت بوسه ای ست داغ داغ داغ بر روی لب های من تا بهار مرا ، دل انگیز کند تا جسم

سوره میلاد
شعر

سوره میلاد

سوره میلاد دست به سینه فشرد و به زانو افتاد این آخرین ماه بهار که نصیبش تابستانی بود داغ و سوزان که نفهمید بهار چیست

رقص برای باران
شعر

رقص برای باران

رقص برای باران نمی آید باران حتی یک قطره قطره قطره … به تن کنیم زیباترین لباس های مان را لباس های رنگارنگ لباس های

تنها شده ام !
شعر

تنها شده ام !

تنها شده ام ! تنها شده ام مانند شیری پیر در میان کفتارها لاشخورها و روباه ها … تنها شده ام مانند درختی کهنسال در

سکوت نمی کنم
شعر کوتاه گویی

سکوت نمی کنم

  سکوت نمی کنم   سکوت نمی کنم وقتی که زندگی ، با کلمه آغاز می شود !   اکبر درویش . خرداد ماه سال

فردا چه می شود ؟
شعر

فردا چه می شود ؟

فردا چه می شود ؟ من بسیار خوشبختم خوشبختم … خوشبختم … گربه ها ، در کوچه در پی تکه ای گوشت در سطل های