اطلاعات تماس

آن لحظه ی بی آغاز , 
که خدا بود ,
من در کدام زوایای پنهان شعر می بافتم
آیا بودم !!؟

می گویند :
( یکی بود , یکی نبود )
آیا آن که بود من بودم
یا آن که نبود من بودم !؟؟

روایت است :
( غیر از خدا هیچکس نبود )
آیا آن هیچکس که نبود من بودم
من هیچکس بودم !؟

میان کفر و ایمان به تار مویی آویزان شده ام
که بس لغزنده و باریک است !

شاید آن حلقه ی گمشده ی میان ارتداد و ارتفاع می باشم
شاید…

من کدام لحظه بودن را آغاز کردم
و کدام لحظه نبودن را پایان خواهم داد !؟

به سراپرده ی حیرت آویزان شده ام
با دلی لبریز از شک
و…تردید
آیا او مرا انتخاب کرد یا من اورا انتخاب می کنم !؟

پرسشی مرموز
که تا ابدالدهر با من همسفر خواهد بود …

بر من ببخشایید
که ایمان من ,
از چاله تا چاه بیشتر مرا رهنمون نشد
و بس بخوانیدها ,
که به اجابت نکشید …

من خدایی را دوست می دارم :
عاشق…
مهربان…
دوست…
من می خواهم او را انتخاب کنم !!

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *