اطلاعات تماس

انکار …!!

انکار که منو داری این حافظه ی خالی
این دغدغه ی بی بر این خالی پوشالی
در من میوه ای که نیست تا تو به شمار باشی
من که همه پاییزم از چه بی بهار باشی
نگذر تو از این جاده بن بست و پر از اوهام
هر لحظه یه بی راهه بی سایه و بی فرجام
من سوک صدا هستم خوش نیست دم آوازم
این آتشی که دارم سوخته پر پروازم

انکار که منو داری من جاده ی معکوسم
در هر شعر و آوازت چون واژه ی افسوسم
راهی به افول هستم از مسخ شدن یک راز
تاشکستن یک خواب در یک شب بی آواز
من که من تو نیستم بی هوده تو را زیستم
جز دردی غریبانه آخر تو بگو چیستم
من حادث یک تردید در بودن تو هستم
از من رد شو و بگذر من راه تو را بستم
من سوک صدا هستم خوش نیست دم آوازم
این آتشی که دارم سوخته پر پروازم

انکار عطش و شورم با تو یار و همدم نیست
بر تاول زخم تو عشق من که مرهم نیست
فریاد رهایی نیست زنجیری به پای توست
دردی روی دردهایت سمی در هوای توست
نگذر تو از این جاده این جاده ی پر حسرت
بی مقصد و بی همراه همزاد همه غربت
انکار که تو را دارم انکار که منو داری
انکار که تمام عمر گفتم من ز هشیاری
من مرگ صدا هستم خوش نیست دم آوازم
این آتشی که دارم سوخته پر پروازم

اکبر درویش . 18 و 19 دیماه سال 1391

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *