اطلاعات تماس

نباید تو را خواست
نباید به تو دل بست
وقتی که تو ,
انگار ,
سهم من نیستی !!

اما من ,
آن چنان تو را دوست می دارم
که برای داشتن تو ,
دنیا را به ستیز خوانده ام
که بی تاب توام

اما من ,
آن چنان تو را دوست می دارم
که جز تو نمی خواهم
که تنها عشق تو در دلم خانه کرده است
تنها تو را می بینم
تنها تو را می خوانم
تنها تو را خواب می بینم

ای قبله ی من ,
با من یکی شده ای
انگار من شده ای
در سایه سار تو ,
خواب هایم تعبیر می شود
در کنار تو بودنم معنا می گیرد

اما من ,
آن چنان تو را دوست می دارم
که برای داشتن تو ,
حتی از خود گذشته ام
ای آزادی
ای ,
آزادی …

اکبر درویش . 20 بهمن سال 1391

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *