زیبایی ی یک باور را ,
تنها
باید
باوری زیبا بفهمد…
ای باور زیبا ,
مرا ,
بفهم
مرا ,
درک کن
گنگ نیستم
ساده ام
اگر چه پر از رمز و راز هستم
اما ,
به صمیمیت یک آه هستم
مرا بشناس …
فرزند آب هستم
قطره ای از چشمه
در آغوش رود
در خانه ی دریا …
اهل سرزمین بکر و دست نخورده ی احساس هستم
خانه ام جنگل
قبله ام خورشید
موذن دوست داشتن
چشم ها را می بینم
دست ها را می خوانم
لبخندها را می پرستم
و دوست می دارم
ای باور زیبا ,
مرا ,
بفهم
مرا ,
درک کن
نیمه ی تنهای تو هستم …
اکبر درویش . زمستانی های سال 1391