اطلاعات تماس

بوسیدن لبهایت آغاز سفر باشد
در معراج این بوسه عشقی در گذر باشد
من با بوسه ی لب هام ناگفتنی را می گم
احساس وجودم را می گم با تو ای همدم
می بوسم لبانت را تا حرف دلم دانی
در بوسه ای چون آتش احساس مرا خوانی
تا سادگی من را در بوسه ی من بینی
تا لاله ی باران را از بوسه ی من چینی
در بوسه ی من پرواز تا لحظه ی اشراق است
میهمانی ی عشق و نور در درون عشاق است
در بوسه ی من بینی عشق بی قراران را
گر از لب من نوشی آواز بهاران را
می بوسم لبانت را تا در عطشم سوزی
تا آتش خواستن را در قلب خود افروری
تا غربت بودن را همخانه ی من بینی
با بوسه ی لبهایت من را تو ز غم چینی
ای روح و روان من آرامش جان من
در این شب تنهایی تو درد نهان من
در بوسه ی من جاری ست آواز سحرگاهان
نوری ست به شب تاریک در لحظه ی بیداران
می بوسم لبانت را تا در تو شوم جاری
تا من خود تو گردم تا تو بشوم آری
این بوسه ی این صوفی خالی ز هوس باشد
افسانه ی سیمرغی ست که کنج قفس باشد
در بوسه ی این عاشق روئیدن خورشید است
احساس یکی گشتن تا لحظه ی امید است
در بوسه ی من خفته تفسیر گل و شبنم
این بوسه ی عیسی است بر روی لب مریم
در بوسه ی من خفته تفسیر گل و گندم
این بوسه ی عیسی است بر روی لب مردم
سال 1362

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *