فراموش کرده ام که تو نیستی
تو هیچگاه نبوده ای
و من با رویای تو زندگی می کرده ام…
دریا را…
دریا را ,
آن موج سرکش که من سوار بر آن ,
عطای آرامش را به لقای آن بخشیدم ,
در کدام ساحل متروک به گل نشست
که خالی شدن
سکنه ی جزایر آتشفشان را به هیاهو انداخت !؟
از رویا خالی شده ام
و فراموش کرده ام که من نیستم
من هیچگاه نبوده ام !!
اکبر درویش آبان 1391