خودت را ,
رها کن
در آغوش من هستی
این امن ترین مامن دنیا…
سر بر شانه ام بگذار
هق هق گریه هایت را ,
اندوه سینه ات را ,
سنگ صبور خواهم شد
و نوازش هایم ,
در شام غریبانه ات
به عریانی ات ,
تن پوش خواهد شد
تو را می بینم
و دوستت خواهم داشت
تا اعتماد آغوش مرا ,
تجربه کنی
تا آرام شوی
سبک شوی
تا در کوجه های کودکیت ,
آواز اولین عاشق شدن را با صدای بلند بخوانی
خودت را ,
رها کن
در آغوش من هستی
این امن ترین آغوش گرم دنیا …
اکبر درویش .. آذر ماه سال 1391