اطلاعات تماس
در باور تو بگو چی هستم 
در باور تو به گل نشستم
به یمن غریب باور تو
پرپر زدم و زتو شکستم
لبریز شدم از گلایه و شک
در بغضی که چشم تو به دل دوخت
لرزه بر تنم چگونه افتاد
تا پروانه ی دلم ز تو سوخت
دیدم که نگاهت پرغرور بود
از حریم باورم چه دور بود
این گره که افتاده به کارم
کور بود همه کور بود همه کور بود
این سنگ زدنت به شیشه ها بود
یا شکستن پنجره ها بود
این ناب شدنت به وقت گفتن
یا مرگ همه خاطره ها بود
آتش به تمام زندگی م زد
این حس غریب خواستن تو
پائیزی شدن تمام فصل ها
در تعبیر خواب داشتن تو
آه سیحه کشیده ام من از دل
لبریز همه از وداع آخر
آن راز که توان گفتنم نیست
همراه تو ای همیشه باور…

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *