ز اعتکاف چشم تو
هزار سال گذشته است
به بین هنوز نگاه من
به اعتکاف نشسته است
هزار سال گذشته است
به بین هنوز نگاه من
به اعتکاف نشسته است
تو را صدا زنم به شب
تو را صدا زنم به روز
از آن جهت که مهر تو
نشسته در دلم هنوز
کنون اذان من شود
شهادت نگاه تو
به بیعت تو آمدم
فدایی ام به راه تو
زاعتکاف چشم تو
نگاه که بر نخاسته ام
در این سکوت غم فزا
لب از گلایه بسته ام
رسول من نگاه توست
کتاب من نگاه توست
به انتظار مهر تو
نگاه من به راه توست
تو را سپاس که عشق تو
نماز صبح و ظهر و شب
فقط تلاوت تو است
مرا چو ذکری زیر لب
ز اعتکاف چشم تو
هزار سال گذشته است
به بین هنوز نگاه من
به اعتکاف نشسته است
اکبر درویش . اردیبهشت سال 1393