اطلاعات تماس

سرود زایش دوباره
از غزل غزل های من
در میان قوم مایوس الافسوس

دوباره زاده شدن
که نه از مادر
از خود
در میان زندگی کردن …1

با یاس ها پنجه نرم کردن
طعم شکست ها را چشیدن
خستگی ها را فهمیدن
دردها را درک کردن 2

و تولد یافتن
زایشی دوباره
این بار از مادر به دنیا نیامده ای
که پیش از این از مادر میلاد یافته ای
و سال های سال را پشت سر گذاشته ای
اما اکنون در زندگی ,
نیازمند تولد تازه ای شده ای 3

و , …
به میلاد رسیده ای
متولد شده ای
دوباره زندگی یافته ای
نه از دامان مادر
که از خود ,
آن گاه که راه روشن شدگی را یافته ای
عروج را تجربت کرده ای 4

این تولد ,
متولد شدن نیست
خوانده شدن است
رسالت یافتن
رسول شدن
انسان شدن است 5

برخیز
اراده کن
تصمیم بگیر
آن گاه خواهی توانست زندگی را
در پیش پاهای خود ,
به تعظیم واداری 6

حرفی تازه خواهی شد
شعری ناب خواهی شد
ترانه ای عمیق خواهی شد
و برانگیخته شدن را تجربت خواهی کرد 7

این برانگیخته شدن ,
این زایش در زندگی
آن چنان عظیم و شگفت است
که به باور نمی آید 8

تو معجزه را کشف کرده ای
جرقه ای در تاریکی
دوباره زاده شدن
برانگیخته شدن …9

اکنون برخیز
باید برخیزی
راه ها را به سوی خود بگشا
راهت را برگزین
بی هیچ یاس
بی هیچ هراس 10

این میلاد ,
تولد در دامان مادر نیست
تولد در آغوش خداست 11

این میلاد ,
از هم آغوشی پدر با مادر شکل نگرفته است
از عشق تو با باور تو شکل گرفته است 12

نا آگاهانه نیست
که آگاهانه است 13

میلادت را ,
آگاهانه انتخاب کن
خود در آن دست داشته باش
خود آن را انتخاب کن
نه بر تو تحمیل شود 14

اینک ,
از نو ,
دوباره زاده شده ای
نه در دامان مادر
که در سرود عشق
با آهنگ باور خود
اراده کن
تصمیم بگیر
و به یقین برس 15

دوست داشته باش زندگی را
آن گونه که خود بر می گزینی
آن گونه که خود انتخاب می کنی 16

دوست داشته باش زندگی را
و زندگی کردن را 17

اکنون متولد شوید
آن گونه که دوست دارید
آن گونه که قلب تان به آن گواهی می دهد
آن گونه که باید
نه آن گونه که هست 18

اکبر درویش . فروردین سال 1373

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *