اطلاعات تماس

چراغ های تان روشن
اکنون آواز بخوانید
در شهرها و روستاها …

زمین های تان پر برکت باد
از خون وجود من ,
این زمین ها سیراب شده اند
میوه های تان گواراتر
و شراب های تان ,
شیرین تر و نشاط آورتر …

شما را بشارت خواهم داد
به عشق
به زیبائی
به نیکوئی
دست های هم را بگیرید
اکنون همه با هم برقصیم .

مژده دهم شما را
روزگار تازه ای آغاز شده است

من آمده ام
تا دختران تان را دوست بدارم
آن ها را بیاموزم
بر موهای شان گل بنشانم
تا سنگ صبور قصه های عاشقانه شان شوم
برکت دهم
سفره های شان را
و مهر ببخشم
دل های شان را
و متبرک سازم
فرزندان شان را …

من آمده ام
تا پسران تان را دوست بدارم
آن ها را بیاموزم
در کنام من به زیارت عشق روند
تا بلوغ خویش را ,
در زیباترین احساس خود ,
به شعف آورند .

خانه های تان را گرما خواهم بخشید
و دست های تان را ,
توانایی گرفتن دستی ,
که نیازمند یاری شدن می باشد .

اکنون ,
درود بر شما
که از میوه ی درخت معرفت خورده اید
شکیبائی کنید
عریان هستید ؟
همیشه عریان دوستتان داشته ام
آغوش من عریانی تان را برکت خواهد بخشید
جسم من , نان
و خون من , شراب شماست
بخورید تا سیر شوید
بنوشید تا سیراب شوید

اکنون ,
عشق را آواز کنید
در شهرها و روستاها
و دست در دست هم بگذارید
دستان من هم در دست شماست
اکنون همه با هم برقصیم
و آن چنان زیبا برقصیم ,
که دنیا را به رقص آوریم .

اکبر درویش . شنبه 23 دیماه سال 1391

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *