اطلاعات تماس

سوره میلاد

دست به سینه فشرد
و به زانو افتاد
این آخرین ماه بهار
که نصیبش تابستانی بود
داغ و سوزان
که نفهمید بهار چیست
که نفهمید تابستان چیست
نامش را خرداد نهادند
تا صلیب عشق را ،
در تقاطع فصل ها
بر دوش بکشد
تا دلتنگی بی بارانی اش را
تیر ها نشانه روند
من به پنج حقیقت واقف شده ام
تولد
درد
عشق
رنج
و ، … مرگ
که تا کنون هرگز نگفته ام
اگر چه ،
هر روز گفته ام !
کبوترها ،
باران را بو کردند
قبله ی پیش رو
همچنان رو به دیوار باز می شد
و درخت ها را در زمین قسمت نمی کردند
تا کویرها خشک تر شوند
تا لوت ها لوت تر گردند
تا سایه ها محو و نابود شوند
هیچ پیامبری پیام مهربانی با خود نداشت
سگ ها رها شده بودند
و سنگ ها بسته …
بی سایه ها در هم می لولیدند
نه امید بود
و نه حتی پژواک آرامشی
غایب بود
فصل دست ها و رقص ها و بوسه ها
و تا چشم کار می کرد
بسیار بود
دشنه ها و خنجر ها و رنجش ها
و انگار تمام سنگ ها ،
نشانه می رفتند
پاهای لنگ را …
ماه خرداد بود
روز پنجم
نگاهی به آئینه انداختم
بی سایه ای دیگر
اما ،
نباید گفت
اما ،
نشاید گفت
من بودم !؟
لال مونی گرفته بودم
و پر از هق هق گریه
بی انتخاب
با چشم بسته مرا مسافر زمین کردند
و ، …
سفرم آغاز شد
از لب کدام هیچ
تا پایان کدام هیچ ؟
نمی دانم !
کاش درخت ها را در تمام زمین تقسیم می کردند
تا هر کس سایه ای داشته باشد
و من هم بی سایه نمی ماندم !
اکبر درویش . پنجم خرداد ماه سال ۱۳۹۹
مصادف با سالروز میلادم
سوره میلاد
سوره میلاد

 

مصادف با پنجم خرداد ماه که سالروز میلاد من در زمین بوده است این شعر سروده شده است و به دوستان عزیز تقدیم می گردد

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *