اطلاعات تماس
شعرهای اکبر دوریش
سوره ای دیگر
سوره ای دیگر .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها ،دشمن هم شدندو تاریکی حکمفرما گشتروزگاری شدزنان ،کودکانی به دنیا
یکنفر باید باشه
یکنفر باید باشه یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون منه خاموش بکنهمی تونه اون یه نفر تو باشی ای
بهار آمد
بهار آمد چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل سرخ شد بهار آمد ! اکبر درویش . اردیبهشت ماه
شرقی غمگین
شرقی غمگین من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر شب ،نغمه ی عشق رابا یک نی لبک چوبی می
فرصت خوبی ست
فرصت خوبی ست چراغ می خواهد سبز شودو ما ،از بس پشت چراغ قرمز ،ایستادهایمانگار دیگر قدرت حرکت نداریمخشک شده ایمو در جای
در آغوش من
در آغوش من با من بگیر بخوابچون ماه در آسمانچون آب میان رودچون عشق درون جانبا من بگیر بخوابآغوش مو بخوانسر روی شانه
تولدم مبارک
تولدم مبارک ننویسندگی :باز مانند این ۱۵ سال اخیر بچه ها برایم جشن تولد گرفتند و من هم مثل همیشه گفتم چهارده سالم