اطلاعات تماس
شعرهای اکبر دوریش

سوره ای دیگر
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
سوره ای دیگر .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها ،دشمن هم شدندو تاریکی حکمفرما گشتروزگاری شدزنان ،کودکانی به دنیا

یکنفر باید باشه
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
یکنفر باید باشه یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون منه خاموش بکنهمی تونه اون یه نفر تو باشی ای

بهار آمد
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
بهار آمد چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل سرخ شد بهار آمد ! اکبر درویش . اردیبهشت ماه

صدای تو
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
صدای تو خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش کن به صدای جویبارانبه صدای بال پروانه هاو صدای آبشارهاوقتی

شرقی غمگین
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
شرقی غمگین من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر شب ،نغمه ی عشق رابا یک نی لبک چوبی می

استفراغ
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
استفراغ ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش را می کشیدانگار کمی پیش تر در جوی آب افتاده

فرصت خوبی ست
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
فرصت خوبی ست چراغ می خواهد سبز شودو ما ،از بس پشت چراغ قرمز ،ایستادهایمانگار دیگر قدرت حرکت نداریمخشک شده ایمو در جای

در آغوش من
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
در آغوش من با من بگیر بخوابچون ماه در آسمانچون آب میان رودچون عشق درون جانبا من بگیر بخوابآغوش مو بخوانسر روی شانه

تولدم مبارک
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
تولدم مبارک ننویسندگی :باز مانند این ۱۵ سال اخیر بچه ها برایم جشن تولد گرفتند و من هم مثل همیشه گفتم چهارده سالم

تهوع
- نویسنده: akbar darvish
- . 1403-03-14
تهوع چون پیرمرد زونا گرفته ی لنگ لنگ زنانکه انگار ساعتی پیش ،در جوی آب افتادهدر برابر زن پتیاره ایکه از دست مستی