فتنه این بود که تو در دل ما کردی
دل تنهای ما تو چه رسوا کردی
فتنه ها پا کردی ما رو شیدا کردی
ما رو عاشق کردی ما رو بی ما کردی
فتنه ی چشم تو فتنه ای شیرین بود
به اسارت رفتم کار چشمات این بود
نیزه ی چشمانت خون به راه انداخته
چه هیاهو کرده چه غزل ها ساخته
فتنه را تو کردی آن که باخت من بودم
توی این دل بازی با تو ساخت من بودم
خار و خس تو خواندی این دل عاشق را
حکم مسلخ دادی بر دل بی ماوا
کار فتنه آخر دل ما را خون کرد
تک و تنها دل را راهی زندون کرد
عاشقی جرمم شد آخه عاشق بودم
گل پرپر در خون من شقایق بودم
فتنه را تو کردی ساده دل من بودم
توی این دل بازی من که روشن بودم
عاشقی جرمم شد آخه عاشق بودم
گل پرپر در خون من شقایق بودم
20/6/1391 تهران