ما نیستیم !
انکار می کنیم
خود را
اما نه برای بازیابی
برای فراموش کردن
برای به نسیان سپردن
ما فرزندان کدام نسلی هستیم
که پدران مان ،
آن چه کاشتند
ما را مسموم کرد
و آن چه را ما می کاریم ،
فرزندان مان را
چشم بسته ،
به قربانگاه می فرستیم !؟
کاش کورتاژ ،
واکسنی بود
که در شش ماهه گی
تمام ما را
واکسینه می کرد
و این تداوم نسل ،
که جهل را
نوعی شعور می دانست
در ذهن ما می مرد
و ما نمی رفتیم
چنان شتابان
به برهوتی ،
که جز سراب نبود
و برهنه می شدیم
از آن چه آموخته بودیم
انکار می کنیم
ما نیستیم
این که های و هوی راه انداخته ایم
که هستیم
تنها صدای دهلی است
که از دور خوش است
ما نیستیم
و سال هاست
که نبوده ایم
و این بودن ،
که بر ما بخشیده اند ،
تنها طنابی ست
که بر گردن ما آویزان است
تا ما را به میدان اعدام
راهنمایی کند !
اکبر درویش . پائیز سال ۱۳۹۸

ما در کجای جهان و کجای این زندگی جا داریم ؟ افسوس که هیچ چیز سر جای خودش نیست و انگار ما هم وجود نداریم
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس