اطلاعات تماس

خندید لب من خندید رقصید دل من رقصید
چون بوی تو ای زیبا در بودن من پیچید
این معجزه بود آری یک معجزه ی کاری
دستان عزیز تو می گفت قصه ی یاری
عشق آمد و آتش زد بر من تب دلکش زد
سوختم ولی از شوق عشق آمد و آتش زد
دست و دل من لرزید تا چشمه ی عشق را دید
لب هام که عطشناک بود لب های تو را بوسید
ای راز غریب عشق همراز نجیب عشق
ای رمز شگفت آور معنای عجیب عشق
ای بود و نبود عشق ای شعر و سرود عشق
ای قبله گه عشاق ای راه صعود عشق
دل در طلبت چرخید رقصید و چنان رقصید
دیوانه شد و مجنون تا خود را به عشق بخشید
خورشید تو را چون دید خم شد زمین بوسید
فریاد منم حق داد حلاج شد و حق را دید
سردار شد و بر دار شد تا در پی دیدار شد
با خون وضودار شد تا خود خود ایثار شد
پر زد با دل و با جان با صداقت و احسان
فریاد برکشید یا عشق تا شد واژه ی ایقان

خندید لب من خندید رقصید دل من رقصید
چون بوی تو ای زیبا در بودن من پیچید

اکبر درویش . تابستان 1380

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *