من انقلابی نیستم
قدم زدن ،
در زیر باران را ،
دوست می دارم
و اندیشیدن به چشم های تو
آن چشم های زیبا
آن چشم های رویائی
که نمی دانم به رنگ دریا بود
یا به رنگ جنگل
و یا هم رنگ جنگل را داشت
هم رنگ دریا را
و هم تمام رنگ های دوست داشتنی را !
قدم زدن ،
در زیر باران را ،
دوست می دارم
و اندیشیدن به یک سحر گاه تلخ را ،
که روبه روی جوخه ی اعدام ایستاده ام
تا فرمان شلیک صادر شود !
من انقلابی نیستم
هیچ گاه هم انقلابی نبوده ام
میان من و انقلاب ،
دیواری بلند کشیده شده است
که هیچ گاه فرو نمی ریزد
این دیوار کینه و نفرت ،
هزاران هزار سال است که بنا شده است
از روزهای ازل
تا روزهای ابد
و هرگز آن را خراب نخواهم کرد
من انقلابی نیستم
هیچ گاه هم انقلابی نبوده ام
اگر چه در انقلاب ،
_ بسیار انقلاب ها _
در صف اول بوده ام
اگر چه در قلبم ،
عشق به مردم موج می زند
و دیوانه وار ،
دوست می دارم آزادی را
و ستایش می کنم یگانگی را
و جز به عدالت ،
به هیچ چیز دیگری تا به حال نیندیشیده ام
قدم زدن ،
در زیر باران را ،
دوست می دارم
و اندیشیدن به چشم های مهربان تو را
که واژه ی تمام شعر های من شده است
که بودن مرا دگرگون کرده است
که مرا به میهمانی حریم عشق برده است !
اکبر درویش . بهمن ماه سال ۱۳۹۹

من … !؟ این سوال بی جواب … سوالی که نه خودم جوابش را می دانم و نه دیگران !
من انقلابی هستم یا نیستم ؟ اما هر چه هستم عاشقم و عشق را ستایش میکنم
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس