من نمی دانم آیا شما می دانید ؟
از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “
روایت است :
شیطان ,
فرشته ی مقرب خداوند بود
عشق خداوند
قلب خداوند
و نور چشم های او بود
ملیجک دوست داشتنی خداوند
شادی بخش روزهای او بود …
فرشتگان دیگر ,
که چنین دیدند
از حسادت ,
به خشم آمدند
و به فکر توطئه افتادند
میکائیل و جبرائیل ,
اسرافیل و عزرائیل ,
دست به دست هم دادند
نقشه ای شوم طرح کردند
و از شیطان ,
در نزد خداوند ,
بسیار بد گفتند
و وسوسه ی خلقی جدید را ,
در دل خداوند بیدار کردند …
و خداوند خدا ,
اینگونه شد که انسان را آفرید !
توطئه تمام نشد
و نقشه ها بدانجا کشید که ,
شیطان را وسوسه کردند
تا انسان را سجده نکند
و انسان را وسوسه کردند
تا از شیطان پیروی کند …
حسادت کار را به آن جا کشاند
که خداوند ,
انسان و شیطان را ,
با هم از بهشت بیرون کرد …
آن گاه ,
فرشتگان مقرب ,
از شادی و خوشحالی
به خاطر این پیروزی ,
فریادها سر دادند
و به رقص و پایکوبی برخاستند …
روایت است ,
هر چند شاید ,
راوی این روایت
عارفی باشد ,
که به ارتداد رسیده باشد
من نمی دانم
آیا شما می دانید !؟
اکبر درویش . 26 بهمن ماه سال 1394
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد