اطلاعات تماس

 

من چشم گذاشتم !!

 

از دست نوشته های :

( در سایه ی ارتداد )

 

گفتم

رفیق هستیم

دو تا دوست

می توانیم با هم بازی کنیم

بازی قائم باشک

خدا که چشم گذاشت

خیلی زود مرا پیدا کرد

اما ،

من که چشم گذاشتم

وقتی چشم هایم را باز کردم ،

هر چه گشتم ،

خدا را پیدا نکردم

هر چه گشتم

هر چه گشتم ،

نتوانستم خدا را پیدا کنم ن

می دانم در کجا پنهان شده بود

که نمی توانستم او را پیدا کنم

بعد از آن ،

دیگر نه من چشم گذاشتم

نه دیگر خدا را پیدا کردم !

 

اکبر درویش. زمستان سال ۱۳۹۹

 

من چشم گذاشتم
من چشم گذاشتم

 

چه بازی بی رحمانه ای ! من چشم گذاشتم و وقتی چشم هایم را باز کردم دیگر از خدا خبری نبود !

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

 

 

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *