نجات دهنده !!
نشسته
روی شن ها
کنار دریا
زیر خورشید
و آن سو تر ،
جنگل
جنگل سبز
و درختان سر به فلک کشیده …
آه ،
من چقدر دلم می خواست
جنگل باشم
دریا باشم
خورشید باشم !
کاذب بود
آن ناصری
که می گفت ؛
می خواهد بار درد مردم را ،
بر دوش بکشد
تا دنیا را نجات دهد !
نجات دهنده من هستم
همه را درخت خواهم کرد
تا جنگل ها بسیار شوند
همه را قطره های آب خواهم کرد
تا در کنار هم دریا شوند
همه را ذرات نور خواهم کرد
تا در خورشید جذب شوند !
نجات دهنده من هستم
درخت های یک جنگل شویم
سبز و خرم
دریای بی کران شویم
پاک و زلال
و خورشید باشیم
روشن و گرم !
این گونه همه نجات خواهیم یافت !
اکبر درویش . تابستان سال ۱۳۹۸

نجات دهنده منم . نجات دهنده تویی . نجات دهنده ماییم . همه ی ما نجات دهنده هستیم
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس