من در پیله ی چشم های تو ,
به کرم های کوچکی ,
می اندیشم
که یک روز ,
پروانه شدند .
باغ را …
بهار را …
باغ را …
بهار را …
عطر را …
نسیم را …
من از شوق خود ,
بال گرفته ام
پرواز را
پرواز را …
و اکنون ,
باورها را
و بارورها را …
ای تندیس مقدس
در کدام جای پنجمین فصل ,
ستاره ها به باغ سلام خواهند کرد
و پروانه شدن ,
در چشم های تو ,
تکرار خواهد شد .
اکبر درویش . زمستانی های سال 1391