کاش نفس های آخر باشد
چون سگی ،
لت و پار شده
که کنار جاده افتاده
بی هوده ،
نگاهم را
به کسانی دوخته ام
که بی تفاوت
باشتاب
از کنار من می گذرند
دلم ،
به حال خودم می سوزد
بغض کرده ام
و هیچگونه خالی نمی شوم
کاش
نفس های آخر باشد
نفس های آخر …
کاش نفس های آخر باشد
نفس های آخر …
نفس های آخر …
اکبر درویش . غروب جمعه ۱۱ شهریور ماه سال ۱۴۰۱

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس