نگرانی ,
این روزها ,
چون سوهان ,
روح مرا می تراشد
چون جزام ,
به جانم افتاده
چون خوره ,
مرا از درون می خورد…
من …
تو …
ما…
و نسلی که نمی داند چرا باید قربانگاه را تجربه کند !
شمشیرها را از رو بسته ایم
اما نه برای دشمن
که دشمن خود شده ایم !
کاش همدرد هم بودیم…
اکبر درویش