من ,در کوچه های کودکی ,گمشده ام …هنوزهم ,آغوش مادر می خواهمو دست نوازشگر پدرکسی را برای دوست داشتنو همصدایی را ,که دوستم بدارد … و انگار ,هیچ گاه ,نمی خواهمبزرگ شوم !! اکبر درویش . آذر ماه سال 1391 . تهران