اطلاعات تماس

چقدر باید پرداخت ؟

 

همچنان
محکم و پابرجا ،
ایستاده بودند
تابلوهای ورود ممنوع !

آیا هیچ سونامی ،
زمین و زمان را تکان نمی داد !؟

من شهوت شروع باران را ،
بر روی لبانم‌
مزه مزه کرده ام
من باران را خواب دیده ام
خواب دیده ام

سال ها بود
که باران نمی آمد
و ابرها ،
بر روی هیچ برکه ای
نمی بارید
تا دایره هایی ایجاد شود
تا دایره ها ،
سرتاسر برکه را فرا گیرند

ناگهان ،
گوش هایم سوت کشید
صدایی آمد
ماهی قرمزی بود
که از درون برکه اش ،
فریاد کشید :
– چقدر باید پرداخت !؟

و ، …
هجوم باران و برف و تگرگ

ولوله ای برپا شد
و هزاران هزار ماهی ،
در هزاران برکه ی دیگر ،
همه با هم ،
یکصدا فریاد کشیدند :
– چقدر باید پرداخت !؟

و در خیابان ،
تابلوی جدیدی سبز شد
که بر روی آن ،
علامت سکوت حک شده بود

اما دیگر ،
انکار فایده ای نداشت
همه شنیده بودند
دروغ نبود
راست بود
تمام گوش ها ،
حاضر به شهادت بودند
پرسشی را ،
که از میان برکه ها برخاسته بود :
– چقدر باید پرداخت !؟

اکبر درویش ۲ بهمن ماه سال ۱۴۰۱

چقدر باید پرداخت ؟
چقدر باید پرداخت ؟

 

همیشه با خود می اندیشم که یک ماهی برای رسیدن به دریا چقدر باید تلاش کند و ما برای رسیدن به خواسته های مان چقدر باید بپردازیم . به راستی چقدر باید پرداخت ؟ کاش خوب می دانستیم 

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *