در اینک
خسته بودم خسته
در هراس و سوختن
تشنه در دشتی خشک
در افول و مردن
منانده حتی بی خویش
بی کس وبی ماوا
خط ناخوانده ای
تو کتاب دنیا
معتکف در آوار
زو به سوی دیوار
بین من با بودن
فاصله ها بسیار
بی مخاطب بی عشق
زائر رنج و درد
قبله ام پائیز بود
رنگ رخسارم زرد
کعبه ام بی بنیاد
در طواف گردباد
از همیشه باختن
در دلم صد فریاد
خانه ام بر موج بود
مهر من خاک مرگ
چون درختی بودم
خالی از بار و برگ
تا تو را من یافتم
تو طلایه دار را
تکیه دادم بر تو
مومن بی همتا
ای عزیزتر از عشق
تو امیدم گشتی
با گذشت و ایثار
در دلم بنشستی
تو شدی چون خورشید
در شب تاریکم
ای معمای عششق
به تو من نزدیکم
با تو من در اینک
رو به پیش می تازم
پر امید زیستن را
با تو می آغازم
من ز نو می سازم
اکبر درویش . بهمن سال 1366

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد
با عشق تو از نو متولد می شوم و با عشق تو آغاز می گردم و با عشق تو زندگی را شروع می کنم