سهم ما
این سوی پل ،
تنهائی
آن سوی پل ،
تنهائی
و انفجاری به وسعت دنیا ،
در میانه ی پل
ما هیچ گاه به هم نمی رسیم
بگذار منفجر شود
این پل
برای همیشه
سهم ما جدائی ست
باید هر دومان ،
به غار تنهائی خود پناه بریم
و سال های سال ،
در حسرت به هم رسیدن ،
مرثیه سر کنیم
چه کسی می داند
که تنهائی ،
چه درد عظیمی ست
تنها من و تو
که این تنهائی را ،
با پوست و استخوان خود ،
لمس کرده ایم
همین که هم را دوست داشته باشیم
کافی ست
ما که تنها به دنیا آمدیم
و تنها زندگی کردیم
بگذار انتظار
این انتظار سخت ،
همخانه ی ما شود
تا در تنهائی بمیریم .
اکبر درویش . مرداد ماه سال ۱۴۰۲
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه