قند چشمات
خبر داری دلوم در بند چشماته
همیشه تشنه ی لبخند چشماته
فشارم افته پائین ای خدایا
دوای مو فقط اون قند چشماته
نگو با مو سر یاری نداری
وفا مرده وفا داری نداری
تو رو می شناسمت ای یار شیرین
به جز مو دیگه دلداری نداری
خدا جونم خدا جونم خدا جون
دلوم تنگه واسه اون جان جانون
همه بد گفته ان از مو برایش
ولی باور نداره مهر تابون
ما رو اون لحظه ای تنها نذاره
ما رو با این ناکسون یکجا نذاره
همیشه مرهم زخم دلوم بو
رو عشق مو میدونم پا نذاره
اکبر درویش . تابستون ۱۴۰۱
همدان
نزدیک مزار بابا طاهر
من هنوزم با شعر سکوت میکنم
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد