چشم هایت
چشم هایت
آن دو چشم زیبا
وسوسه انگیز
مرا جادو کرد
ومن ،
که همیشه
دشمن سرسخت وابستگی بودم
به چشمان زیبای تو وابسته شدم
مانده ام
درمانده
که چگونه با این وابستگی ،
باید زندگی کرد
کاش عشق کاری کند
کارستان
تا قلب تو هم ،
برای من بطپد
که تو نیز از عشق من ،
لبریز شوی
قلب های مان ،
خانه ی یک عشق عمیق شود
تا از این وابستگی ،
سر سلامت گذر کنم
تا به دلبستگی برسیم
دوستت دارم
اما نمی خواهم وابسته ی تو باشم
که می خواهم
دلبسته ی هم باشیم
تا داستان یک عشق پرشکوه شویم
اکبر درویش . اسفند ماه سال ۱۴۰۱
اگر مایل هستید دیگر نوشته های مرا هم بخوانید می توانید به دیگر صفحات این سایت مراجعه کنید
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد