اطلاعات تماس

هنوز مانده بود !

 

بکارت کدام رویا ،

دریده شد

که اسب های چوبی

سواران را بر زمین زدند

و شیپورچی ها ،

فرمان توقف جنگ را دادند

 

هنوز مانده بود

هنوز مانده بود

هنوز بسیار مانده بود

بیرق پیروزی بر زمین افتاد

و باد ،

صدای رگبارها را نشنید !

نمی دانم این هنر کدامین قبیله است

از کشته پشته درست کردن

اما ما در هیبت گازها ،

و انفجار جسدها ،

به خود لرزیدیم

و ترسیدیم

و اسب های چوبی ،

چنان شیهه کشیدند

که ناگهان سکوت ،

همه جا را فرا گرفت

 

به آسمان نگاه نکن

تنها پرنده ای را می بینی

که تیر شکارچی ،

صد پاره اش کرده است

تنها قصه ی ما را باور کن

که به پایان نرسیده است

و هنوز ،

این داستان سر دراز دارد !

اکبر درویش . دی ماه سال ۱۳۹۹

 

 

هنوز مانده بود !
هنوز مانده بود !

 

هنوزمانده است …. هنوز خیلی مانده است …. هنوز … و اما !

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

 

 

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *