خودم را هجی می کنم !
خ
دال
الف
هجی کردم
زیر لب خدا را
اما هیچ چیز نفهمیدم
هیچ چیز
کوری بود
کری بود
و لالی در جهان سوت و کور ،
حکمفرما تنها صدای مرگ بود
صدای جنگ و قساوتی که بر جهان سایه انداخته بود
دریغا
دریغا
استغاثه هایم بی هوده بود
و تلاش هایم ،
بی نتیجه …
بر دوش می کشیدم
دردها را
رنج ها را
و ناتوان
که کاری نمی شد
کاری
کارستان !
مانده ام برای دوست داشتن
برای آزاد زیستن
و مساوی کردن کفه های این ترازوی بی عدالتی
چه باید کرد
خودم را هجی می کنم
دوست می دارم مردم را
عشق می ورزم آزادی را
و بر سجاده ی عدالت ،
سجده می کنم
خودم را هجی می کنم
دوست می دارم
پس هستم !
اکبر درویش . ۳۰ آذر ماه سال ۱۳۹۹

خودم را هجی می کنم نه خدا را … چون خودم هستم که هنوز عاشق آزادی و عدالت هستیم !
گر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس