و صدایی که در بند ماند جاودانه شد !
سبز بود
شاداب چون درختی تنومند
در سرزمین عشق !
صدایش ،
سرود دهان های بسته
و حرف های ناگفته
سال ها چون مرغ سحر ،
با صدایی رسا
ناله می کرد
هر چند ،
گاهی می شنیدیم
و گاهی هم نمی شنیدیم
و در فوران آتشفشان ،
در خیابان های پر هیاهو ،
خس و خاشاک را
مفهومی تازه بخشید
بزرگ بود
از سلاله ی ایثار
و رفت
تا کوچک مردان به خواب رفته را ،
سرود بیداری بیاموزد
اکنون ،
تفنگ را بر داریم
یا بر زمین بگذاریم
نمی دانم
اما می دانم مشت های مان
هوار خواهند کشید
بزرگ بود اما ،
ما را تنها گذاشت
تا بزرگی را بیاموزیم
تا عشق به این سرزمین را
این دیار دلیران را
ایران را ،
در تمام جان ها جار بزنیم
این شد که در ما زنده شد
از نو
خودش
صدایش
که چه شیرین و پر شور می خواند :
از ایران
از این مرز دلیران
که آزادگی را ،
رسم خود می دانست
اکبر درویش . ۱۷ مهر ماه سال ۱۳۹۹
در عروج خسرو آواز ایران#محمد_رضا_شجریان#فی_البداهه
و صدایی که در بند ماند جاودانه شد !

آری ! و صدای رسا و گویای خسرو آواز ایران که سال ها در توقیف بود جاودانه شد
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس