بی هیچ نشانی و بی هیچ سنگی !
صدای غار غار کلاغ ها به گوش می رسید
هر چه در ذهن خود گشتم ،
تا مفهوم آن را پیدا کنم ،
چیزی دستگیرم نشد
باز هم گوش می دهم
باد اینگونه صداها را تفسیر می کند
ما جنازه ای را بر زیر پنهان خاک نکردیم !
اما دیگر دیر شده بود
گورهای دسته جمعی متولد شده بودند
در گورستان های گمنام
بی هیچ نشانی و بی هیچ سنگی !
قابیل ،
در کدامین محراب کلیسا اعتراف کرده بود
از کلاغ ها آموخت
تا ننگ برادر کشی را در زیر خاک مدفون سازد ؟
و در تمام سال های جنایت ،
یا حسدها در اهرام ها و مقبره ها ،
جای گرفتند
و یا دسته دسته جنازه ها
در گودال هایی به خاک سپرده شدند
تا برای همیشه بی نشان باقی بمانند
دادگاه را دوباره به رسمیت بشناسید
خاک به شیون و فریاد آمده است
از سیحه ی جسدهایی که در دل دارد
ترک ترک می خورد
تا مادران تنهای بی فرزند مانده ،
گل هایی را که همراه دارند ،
در این ترک ها بکارند
هر چند تازیانه های بیداد ،
گل ها را پر پر خواهد کرد
تا هیچ نشانی و نامی
بر این گورهای بی نشان باقی نماند
اکنون نوبت اعتراف قابیل است
و گناهی را ،
که بر گردن کلاغ ها انداخته است
تا محکومیت خویش را ،
به دست نسیان بسپارد
هر چند دیگر دیر شده است
و روز به روز ،
گورهای دسته جمعی دیگری متولد می شوند
در گورستان های بی نام ،
تا جسدهایی روی هم انباشته شده را ،
در خود جای دهند
بی هیچ نشانی و بی هیچ سنگی !
اکبر درویش . زمستان سال ۱۳۹۶

آیا اکنون نوبت ماست که بی هیچ نامی و بی هیچ نشانی و بی هیچ سنگی در گورستانی متروک جای بگیریم !؟
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس