تمام می شود
تمام می شود
تمام
این ناله و شیون هایی
که گوش آسمان را پر کرده است
من شعرهایم را در کف خیابان خواهم نوشت
فصل رقصیدن در راه است
تکانی
حرکتی
امیدی
بگذار حتی شب پره ها جنگل را روشن کنند !
چگونه می توانی تصور کنی
که پشت این دیوار
دریایی از چشم مخفی مانده است
که طول موج هایش
بیش از صد گره ی دریایی می باشد !؟
ملوان ها لنگر انداخته اند
و کلاه های شان را
به نشانه ی احترام
از سر برداشته اند
کارهای ناکرده ی بسیاری را
هنوز نکرده ایم
زود باشید
زود باشید
الان ارکستر از کشتی پیاده می شود
اگر پاهای مان جان نداشته باشد
چگونه می توانیم تا صبح
یکریز و پی در پی
پا بر زمین بکوبیم و برقصیم ؟
تمام می شود
تمام
لباس های عزا را از تن در آورید
چله ی مردگان خواب رفته تمام شده است
به آسمان نگاه کنید
ستاره های روشن به ماه چشمک می زنند
و ماه ،
ماه را گفتم !؟
آری
چه می شود مگر ماه روشن تر شود
و ستارگان کوچک را شیر دهد
زمان رقص است
مست از باده ی پیروزی
پای بر زمین بکوبیم
تا ستارگان پستان ماه را در دهان بگیرند
ماه هم می داند که فردا
خورشید بر آسمان تکیه خواهد زد
صدای نزدیک شدن ارکستر می آید
شیپورچی ها آماده شده اند
و طبال ها طبل را بر گردن آویخته اند
اگر صبور باشی
اگر محکم باشی
همه دست به دست هم خواهیم داد
و تا صبح با هم خواهیم رقصید
آنقدر خواهیم رقصید
تا زمین در زیر پاهای مان
به وجد و شوق آید
تا خورشید طلوع کند
و جوانه ها سبز شوند .
اکبر درویش . سال 1397
طرحی از من در یک دقیقه کار : باربد مرندیز

آیا می توان تصور کرد که روزی همه ی مردم دست به دست هم بدهند و با هم برقصند و آزادی و مساوات را جشن بگیرند ؟
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس