همین را می خواستی ؟
از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “
همین را می خواستی
که حوا وسوسه شود
تا سیب را بچیند
تا آدم فریب بخورد
و سیب را گاز بزند
تا با خیال راحت
با وجدان آسوده
بتوانی این جفت عریان را
با خفت و خواری
با درد و رنج
از بهشت بیرون کنی ؟
می دانم
همین را می خواستی
تمام نقشه ها را
جوری کنار هم چیدی
تا به کام دل خود برسی
تا بتوانی برهانی داشته باشی
تا این نقشه ی شوم را
انجام دهی
اکنون آسوده باش
به کام دل رسیدی
و فرزندان آن ها
در این برهوت ناکجاآباد
با فقر و بدبختی
با درد و رنج
و با دنیایی مصیبت
تقاص این نقشه ی شوم تو را پس می دهند .
اکبر درویش . 26 اردی بهشت ماه سال 1395
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد