اطلاعات تماس
بس بهارها که بی مصرف افتاد
و بس تابستان ها ,
که آمد و رفت
اما هیچ حاصلی نداشت
و بس خزان ها ,
که من در آئینه ,
دوباره خود را دیدم
که در حال فرو ریختن بود
و بس زمستان ها ,
که من درجا زدن را ,
در طوفان سرد تجربه کردم
حالا به کجا رسیده ام
حالا به چه رسیده ام !؟
و چگونه باید ماندن را ادامه دهم
و هزار سوال دیگر ,
که هنوز بی پاسخ مانده است !!
اکبر درویش . 4 مرداد ماه سال 1373
به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *