ای که دیر به من رسیدی وقتی که داشتم می مردم
جام شوکران تو دستم قطره قطره من می خوردم
اگه با من خیلی بودی برای من خیلی کم بود
لحظه های بی تو بودن لحظه های درد و غم بود
لحظه های پره اندوه که نشست تو سینه ی من
همه ی سنگ ها شکستند قلب چون آئینه ی من
با تو می شد پر بگیرم تا گل و ستاره و مهر
ساده باشم پاک و روشن تا بشم واژه ی یک شعر
با تو امید چه قشنگ بود تو دلم جوونه می زد
مثله شلاق نگاهت منو عاشقونه می زد
چشم تو خواب های رنگی تو شبای سرد و سنگی
با تو تا خدا رسیدن با صداقت و یه رنگی
اگه من هیچی ندارم با تو من دنیا رو دارم
خنده های کودکانه چشمای زیبا رو دارم
لحظه های با تو بودن معنی بهشتو می ده
دست تو با دستای من رمز سرنوشتو می گه
شانه هایت تکیه گاهم بوسه هایت سنگر من
توی آغوش تو رامم آخرین همسفر من
اطلاعات تماس
- 14 مرداد, 1404
به اشتراک بگذارید: