ننویسندگی :
روشن شدگی را ستایش می کنم .. همرنج “بودا” بودن و چون او به روشن شدگی رسیدن .. به آزادی… به بی آرزوئی ..
در آرزوی معجزه ای بودن .. یکباره از درون تغییر کردن ..
که نگاهم تغییر کند
دیگر نگاه نکنم بلکه ببینم و خوب ببینم
به آرامشی همراه با آگاهی و عشق برسم
دیگر برای خودم نباشم فقط که برای دیگران هم باشم
و حتی دیگر خودم نباشم .. دیگران هم باشم
خالی از کینه و آز باشم
همه را با عیب ها و حسن های شان بپذیرم و مردم را دوست بدارم
من از نرسیدن و دست نیافتن به آن چه می خواهم رنج می برم . من از جدا بودن از چیزی که دوستش دارم رنج می برم . من از اجبار شدن از بودن در کنار چیزهایی که دوست ندارم رنج می برم .
من به دنبال دیدن راهی هستم که عطشی پشت تشنگی دیگری دل و جانم را تسخیر کند .
من می خواهم بی وقفه چیز دیگری بشوم . جاری باشم . جای دیگری باشم . و به آرزوهایی که دارم برسم ..
من در جریان بی پایان تشنگی مدام در پی نوع تازه ای از وجودم هستم .. یک زندگی نو… یا دوباره زاییده شدن .
من می خواهم هر لحظه چیز دیگری بشوم …
من می خواهم به آن احساس عظیم گسترده و بی کرانه ای که هیچ کینه و نفرت در آن نیست برسم .
من دوست دارم با دیگران رنج ببرم و با دردشان همدردی کنم و با شادی دیگران شاد شوم .
من یکسان دلی با دیگران را آرزو می کنم .
دوست داشتن چقدر زیباست
و دوست داشته شدن از آن زیباتر…
اطلاعات تماس
- 14 مرداد, 1404
به اشتراک بگذارید: