اطلاعات تماس

بندگی
از عاشقانه های دوره ی جوانی 

چشمون پاک و روشنت منو به خاک نشونده
گلبوسه ی لب های تو زندگیمو سوزونده
خنده ی شاد و پر صدات دل منو ربوده
عقده ی این دل منو خنده ی تو گشوده

مثه یه تک سوار می شم دنبال تو می گردم
برای با تو بودنم به بین با دل چه کردم
می گن به دست آوردنت کار هر عاشقی نیست
بدون تو نمی دونم معنی زندگی چیست
به دست میارمت تو رو حتی اگه فدا شم
حتی اگه میون راه بمیرم و فنا شم
بدون تو من می دونم زندگی زندگی نیست
مرید عشق تو شدن به غیر بندگی نیست

دستای گرم و پاک تو به خورشیدم رسونده
منو مثه ستاره ها به آسمون کشونده
کاشکی می شد که گم بشم تو باغ چشمون تو
منم پرنده ی نگات مرغ غزلخون تو

می گن که با تو ما شدن ترانه ی جنونه
شراره ی بوسه ی تو تندیس عشق و خونه
بذار بگن هر چی می گن به قلب من رجوع کن
تو فصل تاریکی دل همچو سحر طلوع کن
تو قصه های عاشقا دلم رو جستجو کن
دل شکسته ی منو با خنده روبرو کن
خدا کنه که عشمون همیشگی بمونه
سرود عشمون بشه صدای این زمونه

اکبر درویش . از ترانه گونه های سال 1353 . نوزده سالگی

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *