دشواری ی این درد را ,
کدام شاعر ,
می تواند
بی هق هق بیان کند ؟
دوستت می دارم
این تمام دار و ندار من است
که می توانم
تقدیم تو کنم
هر چند ,
نخواهی دانست
نخواهی فهمید
و نخواهم گفت
این خماری را ,
تا ابدالدهر ,
کوله بار زندگی خود خواهم کرد
اما نخواهم گفت
اگر چه این گفتن ,
آن جنان مرا به شعف می کشاند
که دو بال برای پرواز خواهم داشت
اما نخواهم گفت
اگر چه این گفتن ,
آن چنان مرا توان می دهد
که به هیچ طوفانی ویران نخواهم شد
اما نخواهم گفت
این خماری را ,
تا ابدادهر ,
سایه سار بودنم خواهم کرد …
آرام باش
تو را پریشان نخواهم کرد
که تو باید ,
چون پروانه ها ,
زندگی را برقصی
شادمان بودنت ,
آن چیزی ست که همیشه آرزویش را دارم
من عشق را ,
در پای معشوق قربانی می کنم
من از دست رفته ام
اما ,
تو باید بمانی
از کنار من بگذر
که ترانه ی من تو را زیبا نیست !
اکبر درویش . مهرماه سال 1382