اطلاعات تماس
در هجوم طاعون
شعر کوتاه گویی

در هجوم طاعون

  در هجوم طاعون   استمنای مغزهای زنگ زده در هجوم طاعون و فصل های همه مطرود … درختان ایستاده ، بر خاک می افتند

چه روزگاری شد ؟
شعر

چه روزگاری شد !؟

چه روزگاری شد !؟ کارستان های ما بی کار ماند بی تدبیر بی سود و ثمر و بارستان های ما ، بی بار خشک و

چقدر لوث شده است
شعر کوتاه گویی

چقدر لوث شده است

چقدر لوث شده !       عشق را می گویم که چقدر لوث شده است و دوست داشتن مفهوم خود را از دست داده

در افول
شعر کوتاه گویی

در افول

در افول   باکره گی ، رویای نابی بود که به افول پیوست گزمه ها ، شهر را ، به آتش و خون کشانده اند

نقش زنده ها را بازی می کنیم !
شعر کوتاه گویی

نقش زنده ها را بازی می کنیم !

نقش زنده ها را بازی می کنیم !   مرده ایم اما چه زیبا ، نقش زنده ها را بازی می کنیم ! جایزه اسکار

مسیح هر روز مصلوب
شعر کوتاه گویی

مسیح هر روز مصلوب

مسیح هر روز مصلوب   مسیح شده ام مسیح هر روز مصلوب که به جرم دوست داشتن ، صلیب این رنج عظیم را ، بر

انسانی که نقش مترسک را بازی می کند
شعر کوتاه گویی

انسانی که نقش مترسک را بازی می کند

انسانی که نقش مترسک را بازی می کند   به هم ریخته خسته از هم پاشیده تکیده این جغرافیای روحم و تاریخ تحریف شده چون

برهنه شو !
شعر

برهنه شو !

برهنه شو !   برهنه شو در آغوش من این بستر شعرهای ناگفته این خانه ی سکوت های ممتد این بذر کاشته شده در خفقان

آی آدم ها
شعر کوتاه گویی

آی آدم ها

آی آدم ها   کشتی سوراخ شده پاروهای شکسته بادبان های افتاده در میان گرداب …   آی آدم ها آی آدم ها که سر

می رقصید !!
شعر کوتاه گویی

می رقصید !!

می رقصید !!   می رقصید یکسره می رقصید صبح تا شب می رقصید شب تا صبح می رقصید هفته ها در رقص بود ماه