اطلاعات تماس
مگر چه خواسته ام !؟
شعر

مگر چه خواسته ام ؟

 مگر چه خواسته ام ؟   دل ، در گرو کدام رویاست شب و روز خواب ندارد بی تاب است غمگین است و در انتظار…

افسوس !!
شعر کوتاه گویی

افسوس !!

افسوس !!   افسوس که ( درد مشترک ) هم نتوانست اتش تفرقه ها را خاموش کند پس کی می خواهیم این دشمنی ها را

برادر نمی خواهم !
شعر

برادر نمی خواهم !

برادر نمی خواهم       برادر نمی خواهم !   برادر ؟ نه ! برادر نمی خواهم وقتی برادری ، هنوز به خون برادر

ما همه محکوم هستیم !
شعر

ما همه محکوم هستیم !

    ما همه محکوم هستیم !   نان و شراب را ، از میز شام آخر عیسی به یغما بردند چه مکر بی رحمانه

مرغ سحر ناله سر کن
شعر

مرغ سحر ناله سر کن

مرغ سحر ناله سر کن   مرغ سحر ، با صدای بلند تا صبح ناله کرد اما ناله ی او را ، کسی نشنید آن

من فرزند ایرانم !
شعر

من فرزند ایرانم !

  من فرزند ایرانم !   من فرزند ایرانم این سرای امید که افسوس گرد ناامیدی را کنون بر خاک آن پاشیده اند سربلند خواهی

و صدایی که در بند ماند جاودانه شد
شعر

و صدایی که در بند ماند جاودانه شد !

و صدایی که در بند ماند جاودانه شد !   سبز بود شاداب چون درختی تنومند در سرزمین عشق ! صدایش ، سرود دهان های

به انتظار کدام معجزه ؟
شعر

به انتظار کدام معجزه ؟

به انتظار کدام معجزه ؟   روزهای سکون یاس نا امیدی و امید های کوچکی ، که گاهی می لرزاند دل ها را چون شقایق

پیام آور شده ام
شعر

پیام آور شده ام

پیام آور شده ام   کتاب من ، عشق سوره اش ، دوست داشتن آیه اش ، مهربانی … باورم کنید پیام آور شده ام

خوشبخت
شعر طنز کوتاه گویی

خوشبخت ؟

  خوشبخت ؟   خوشبخت ، نام کوچه ای بن بست است در خیابانی یک طرفه در منطقه 13 اما تا پیروزی ، چه بسیار