اطلاعات تماس
و نگفتیم
شعر کوتاه گویی

و نگفتیم

و نگفتیم   سکوت کردیم و نگفتیم گفتنی ها را تا ویروس خفقان ، بیماری همه گیر شد ماسک شد دهان مان را لال مونی

تا مرگ این شب سیاه
شعر کوتاه گویی

تا مرگ این شب سیاه

  تا مرگ این شب سیاه   برخیزیم دست در دست هم بگذاریم و برقصیم برقصیم برقصیم تا مرگ این شب سیاه تا لحظه ی

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم
شعر کوتاه گویی

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم

خواب خوشی که سال هاست نمی بینم   رسیدن رودها ، به دریا … خواب خوشی که سال هاست نمی بینم !   اکبر درویش

شعر من تاریخ می شود
شعر کوتاه گویی

شعر من تاریخ می شود

شعر من تاریخ می شود   شعر من ، تاریخ می شود تا ثبت کند مرگ شقایق هایی را که در هجوم باد پرپر شدند

که مرا گوش نکردی
شعر کوتاه گویی

که مرا گوش نکردی

که مرا گوش نکردی   از دست نوشته های : < در سایه ی ارنداد >   ارتداد ، تبلور یافت آن گاه که مرا

ماهی افتاده در دورترین برکه شدم
شعر کوتاه گویی

ماهی افتاده در دورترین برکه شدم

ماهی افتاده در دورترین برکه شدم     خانه ام دریا ماهی افتاده در دورترین برکه شدم !   اکبر درویش . مهر ماه سال

شعرهای من !!
شعر کوتاه گویی

شعرهای من !!

شعرهای من !!   شعرهای مرا ، ترانه کن در فصل برخاستن برای خواستن شعرهای من ، مشت های تو خواهند شد !    

دریغا !!
شعر

دریغا !!

دریغا !! دریغا ، عشق قدرت بر قدرت عشق ، غلبه کرده است اینگونه است که دنیا ، غرق جنگ و آشوب شده است و

شاعران را باور کنید
شعر

شاعران را باور کنید

شاعران را باور کنید شاعران رسولان برگزیده هستند نه از جانب خدا که از جانب اجتماع از سوی مردم که شعرشان را ، پرچم خود

شرعی نیست !!
شعر کوتاه گویی

شرعی نیست !!

  شرعی نیست !!   عشق را حد زده اند شرعی نیست !!   اکبر درویش . تیر ماه سال 1399     عشق مقدس